Sunday, December 13, 2009

حقیقت تلخ سبز از دیدگاه این حقیر ایرانی‌

......
پیش از هر چیز لازمه که بگم قصد من توهین به هیچ کس و هیچ جنبشی نیست. عاشقانه ایران و ایرانی‌ را میپرستم، به عقاید شما دوستان عزیزم احترام میگذارم و آرزویی ندارم جز پیروزی مردم و آزادی وطن. آنچه مینویسم چیزی نیست جز نظر شخصی‌ این بندهٔ حقیر
...
.............
میدونم که آقای موسوی بزرگترین بهانه این جنبش سبزه، ولی‌ آیا ما باید فراموش کنیم که همین موسوی در دوران نخست وزیریش چه کرد و دستور اعدام چند صد نفر را داد؟ آیا بعد از سی‌ سال با این نظام بودن هنوز به سادگی‌ باید باور کنیم که این دو دسته گی چند ماه اخیر واقعیه و آقای موسوی، خاتمی و رفسنجانی‌ تبدیل به فرشته‌های نجات مردم ایران شدن؟ میدونم که ما احتیاج به یک رهبر داریم، ولی‌ آیا هیچکس نمیبینه که رهبر انتخابی ما کسی‌ جز عضوی از همین نظام منفور نیست؟ یا اینکه میبینیم، ولی‌ فقط دلمون رو خوش کردیم که "رهبر" داریم؟؟ این همه اعدام، این همه زندانی و شکنجه، این همه مادران عزادار فقط برای اینکه قدرت رو از یک دست نظام در بیاریم و با افتخار به دست دیگرش تقدیم کنیم و دلمون هم خوش باشه که پیروز شدیم و در نتیجه برای سی‌ سال دیگه بازیچهٔ یک "دولت انتخابی مردم" دیگر بشیم؟ من و شما تشنهٔ آزادی ایم، ایران تشنهٔ آزادیه... ولی‌ آیا باید برای رفع این عطش و از روی ناچاری از جام سبز زیبایی که چیزی نیست جز هدیهٔ نظام ، این زهر توّهم زا را بنوشیم و دل خوش کنیم که پیروز شدیم؟ من و شما آرزوئی جز آزادی و رفاه برای ایران و ایرانی‌ نداریم، ولی‌ بگذارید این آرزو مارو کور نکنه و لااقل با چشمان باز و هوشیارانه در واقعیت این بازی تلخ سیاست شرکت کنیم. تنها زمانی‌ قادر به شکست این مزدوران خواهیم بود که بتونیم حقیقت پشت صحنه را ببینیم و با آمادگی کامل در این بازی کثیفی که شروع کردند بازی کنیم و به روش خود شون و با امید خدا خاک ایرانمون را از وجود کثیف این وطن فروشان برادرکش پاک کنیم. به امید اون روز
.
.
صد زلزله بر خیزد آنگاه که برخیزم
کاخ ستم ضحّاک یکبار فرو ریزم
من زاده ایرانم ، از نسل دلیرانم
من خرمن آتش را بر جان عدو ریزم
ایران وطنم را تو خواهی‌ که کنی‌ نابود
بر کام علیل تو صد جام ‌ز زهر ریزم

No comments:

Post a Comment